کتاب هشدار هیولاها آزاد می شوند

  • ناشر پرتقال
  • نویسنده جان کلوپفر
  • گروه سنی 10 تا 15 سال

۷۳,۰۰۰ تومان

نامعلوم 0
  • مشاوره حین خرید کتاب

  • همکاری با ناشرین معتبر

  • ارسال به کل کشور

اشتراک گذاری:
سایر ویژگی‌های محصول
نویسنده کودک و نوجوان

جان کلوپفر

مترجم

رضا احسانگر

گروه سنی

گروه سنی ج, گروه سنی د

تعداد صفحه

153

کتاب ایرانی/ خارجی

خارجی

انتخاب قطع کتاب

رقعی

نوع جلد

شومیز

انتشارات کودک و نوجوان

دسته بندی موضوعی

وزن

0.50 کیلوگرم

موضوع و خلاصه کتاب

همه چیز از یک پرینتر سه بعدی شروع می شود. فردی لیدل با استفاده از یک پرینتر سه بعدی در مدرسه ، هیولا های خرابکار را وارد مدرسه می کند. فردی لیدل و دوستش مانی نمی توانند به تنهایی همه ی هیولاها را شکار کنند پس مجبور می شوند از قلدرهای مدرسه که تا همین امروز کاری جز اذیت فردی و مانی نداشتند کمک بگیرند. آیا بچه ها می توانند هیولاها را به سرزمین اصلی خودشان برگردانند یا به کمک بزرگترها هم نیازمند اند؟ آخر ماجرا چه خواهد بود؟

Monsters Unleashed

قسمتی از متن کتاب

ولی مشکل بچه ها از دل درد و این چیزها بزرگ تر بود. چشم فردی افتاد به کریدون که مثل پنگوئنی جهش یافته پشت سر خانم مدیر راهرو را بالا و پایین می کرد. دید که هیولا در چرخان دستشویی پسرانه را فشار داد رفت تو. خانم ورست سرش را برگرداند و پرسید:”به چی زل زدی فردی؟ کی اونجاست؟”  فردی بدون این که چیزی بگوید، شانه بالا انداخت. درست همان موقع برق آمد. چراغ ها روشن شدند و نور سفید فلورسنت پاشید روی بچه ها و خانم مدیر. فردی با خودش فکر کرد: نجات پیدا کردیم! مانی دوباره شکمش را گرفت و گفت: “تو رو خدا، وضعیتم اورژانسیه…”

خانم مدیر چند لحظه ای دوباره زل زد به بچه ها و گفت:”خیلی خب، اجازه می دم برین، اما این اخطار دوم بود… یه بار دیگه از این اتفاق ها بیفته می ندازمتون بیرون…”  فردی گفت: “ببخشید خانم، دیگه تکرار نمی شه.” همین که خانم ورست دور شد، مانی و فردی رفتند سمت دست شویی. فردی حرکت خون را توی بدنش حس کرد. با خودش گفت: نزدیک بود ها پسر! مانی توی دست شویی پسرانه زانو زده بود و زیر تک تک در های دست شویی دنبال پا می گشت، چه پای انسان و چه پای هیولا. داد زد:”هیچی نیست!” فردی در دست شویی آخر را، که خیلی بزرگ و مخصوص معلولان بود، تا آخر باز کرد. کریدون پشت کاسه ی توالت قوز کرده بود و سعی می کرد خودش را مخفی کند. فردی با نفس های تند گفت:”اینجاست!” زانو زد و دست هایش را تا جایی که می توانست باز کرد و هیولای کوچک را کنج دیوار گیر انداخت. کریدون می خواست با سرعت از آن جا فرار کند، ولی موفق نشد و فردی توی هوا قاپیدش.

کریدون مثل سنجاب توی دست های گنده ی فردی وول می خورد که فردی گفت:”بالاخره گیرت انداختم.” بعد چشم هیولا دوباره چرخید. مانی که داشت کلی دستمال کاغذی دور چشم کریدون می بست، فریاد زد:”مراقب باش” دستمال کاغذی بعد از اینکه خورد به چشم سیکلاپسی کریدون، مثل سنگ سفت شد. فردی هیولای باند پیچی شده ی چشم بسته را چنگ زد و چپاند توی کوله پشتی اش و بعد بلند شد و ایستاد. فردی گفت:”مانی، به نظرم باید به یه نفر بگیم چی شده.”  مانی گفت:”نه، نباید چیزی بگیم. مگه نشنیدی خانم مدیر چی گفت؟ دوتا اخطار! واقعا دلت می خواد سه تا بشه؟ به پدر و مادر هامون زنگ می زنن. حتی ممکنه از مدرسه بندازنمون بیرون!”

 

کتاب هشدار هیولاها آزاد می شوند کتابی با ژانر فانتزی برای نوجوانان بالای 10 سال پیشنهاد می شود. این کتاب توسط انتشارات پرتقال منتشر شده است. برای خرید این کتاب از سایت بادبادک، همین الان کتاب را به سبد خریدتان اضافه کنید و به راحتی به صورت اینترنتی پرداختتان را انجام دهید.

نظرات کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب هشدار هیولاها آزاد می شوند”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

همه چیز از کودکی شروع می شود
logo-samandehi

©کلیه حقوق این وبسایت متعلق به بادبادک است.